تو مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت!
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط reza در تاریخ 1391/08/07 و 13:44 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام
خيلي زيبا بود ممنون از اينكه به وبلاگم سر زدي شاد باشي |
درباره ما
کاش خدا منو ببینه ببینه چه گیجو خستم دستمو محکم بگیره بگه که نترس من هستم
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
نظرتون درباره وبلاگم چیست؟؟
آمار سایت