تقدیم به دختر خانومهاツ
دلم یه دختر میخواد.. شبا سرشو بذاره رو پام اونقد واسش قصه بگم تا خوابش ببره..بهش بگم می دونستی عشق مامانی؟می دونستی زندگی مامانی؟اگه تو نباشی مامان میمیره..اونم نگام كنه،دستای كوچولوشو بذاره رو صورتمو ذوق كنه ازاینكه منو داره.. وقتی گریه می كنم بیاد و با اون صدای قشنگش بگه:مامان جوونم گریه نکن وگرنه منم گریه می کنما.. بدونم با اینكه عاشقشم هیچوقت تنهام نمیذاره.. اول و آخرش مال خودمه...دلم یه دوست داشتن بدون ترس میخواد..یه عشقی كه هر شب نترسم از فردای بدونِ اون...
آدم بی عشق، لیاقت بهشت ندارد...
دیر فهمیدم ..
خیلی دیر ...
" عزیزم " ...
" گلم " ...
"عشقم "....
تکیه کلامش بود!
تو اینقدر با دلم خوبی که
من از هر کسی سیرم
یه روز از من جدا باشی
من از دلتنگیت میمیرم !
فقط رفت
بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت
بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت …
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت :
راحت شدم .
تنهاتر از همیشه، قلبی گوشه ی سینه ام نشسته!
آهسته تر از همیشه، در هر تپش نامی تکرار می شود با عشق
!آری! هنوز به یاد تو هستم؛
به یاد آن عشق
!بی خیالی...
و گفت تنهـــــــــــا آمده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی ٬ شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ٬کم میاوری ! ...
دل وامانده ات یکـــــــــــــ نفر را می خواهد
.........!برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...
برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...
برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست...
برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...
برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...
برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است....
برای تويی كه قلبت پـاك است...
برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...
برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...
برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
اگر می توانستم مجازاتت کنم
از تو میخواستم....
به اندازه ای که من تو رو دوست دارم
مرا دوست داشته باشی...
دیگر گذشت،تو کار خودت را کردی،دلم را شکستی و رفتی….
همه چیز گذشت و تمام شد،این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی،انگار دیگر دنیای من بن بست شده،راهی ندارم برای فرار از غمهایم
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت….
دیگرگذشت،حالا تو نیستی و من جا مانده ام،تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام،تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم،هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
دیگر بس است،تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم،دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی،هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی،حالا که رفتی، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
گرچه از همان روز اول میخواستمت،گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت،اما دیگر مهم نیست بودنت،چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟
تو مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت!
شاید یک روزی
یک جایی....
بی تفاوت از کنار من بگذری و بگویی:
این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود....
روزهایی که می دیدمت نفسم میگرفت
حالا که نیستی دلم میگیرد
برگرد....تحمل اولی اسان تر است....
اشک من جاری شد...
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو ...
عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست
بــــــاور نمی كنم
اینگونه عاشقـانه
در مـن ، حبس شده باشی!!
بگو با چه جادوئی
مرا اینگونه نا عادلانه وقف خودت كردی؟
تنهایی تک واژه سنگینی است
یک واژه است ولی عمق یک زندگیست
سالها گذشت وتنهایی سلطان دلم شد
سلطان دل غریب وحسرت کشم شد
ای آشنا ، عالم تنهایی چه خوش است
هرچه باشد از گدایی عشق خوشتر است...
می خوام به کسی که خودش می دونه کیه بگم:
دوستت دارم! با تمام نا مهربونیات
با تمام....بازم دوستت دارم
تعداد صفحات : 2
کاش خدا منو ببینه ببینه چه گیجو خستم دستمو محکم بگیره بگه که نترس من هستم